سرعت ماشین

ناشنوایی سوار ماشین میشود. راننده پس از اینکه کمی با او صحبت می کنند، به ناشنوائیش پی می برد. پس  از مدتی راننده خسته میشود به ناشنوا می گوید آیا رانندگی بلدی؟ او پاسخ میدهد بله . راننده می گوید پس بیا به جای من رانندگی کن و فرد ناشنوا می پذیرد. راننده پس از مدت کوتاهی در اثر خستگی به خواب میرود. به تدریج سرعت ماشین زیاد میشود پلیس متوجه سرعت زیاد او شده و متوقفش می کند. وقتی می خواهد او را جریمه کند ؛ می فهمد ناشنواست، بنابراین از جریمه مصرف میشود. راننده اصلی خیلی خوشش می آید و او نیز همین کار راتکرار می کند. وقتی پلیس بعدی او رامتوقف می کند می گوید من ناشنواهستم. پلیس از طریق زبان اشاره با او ارتباط برقرار می کند. ولی اوکه اشاره نمی دانست نمی تواند پاسخ دهد و جریمه می شود.

 به نگرش ترحم آمیز جامعه شنوا نسبت به ناشنوا و سوء استفاده برخی از این نگرش نیز اشاره می کند.

دسته ها : داستانک
دوشنبه بیست و نهم 7 1387
 سروده‌ی : Dianne Switras

 

ناشنوایی

 

مردم از من می‌پرسند

ناشنوا بودن مثل چیست ؟

ناشنوابودن ؟ چه طور بگویم

خیلی ساده ، نمی‌توانم بشنوم

 

اما نه ! ناشنوا بودن بسیار فراتر از فقط نشنیدن است

ناشنوا بودن مثل ماهی‌ای طلایی است در تُنگی آب

در حال دیدن چیز‌هایی که در حرکتند و

مردمی که مُدام حرف می‌زنند

ناشنوا به انسانی می‌ماند در جزیره‌ای

در میان بیگانگان

 

انزوا با من بیگانه نیست

پنج ساعت در میان خویشانم می‌نشینم

و آن‌ها فقط می‌گویند " سلام " و " خدا حافظ "

 

بازی با کودکان شادی بزرگ من است و

کتاب خواندن ، استراحت ، کمک کردن هنگام صرف غذا*

 

دیدن خنده‌ها و گریه‌های شدید و مردم مغموم

کنجکاوی طبیعی مرا برمی‌انگیزند

" مهم نیست "

این است تنها پاسخ کنجکاوی من

درست مثل شرحی مختصر

از یک داستان کامل

 

نشان دادن شادی با خنده‌‌ای ساختگی

اصلا نمی‌دانند که واقعاً چقدر دلتنگم

 

مردم چه راحت از زبان استفاده می‌کنند

و من نمی‌توانم و واقعاً ناراحتم

همیشه احساس یک بیگانه را دارم

در میان انسان‌های شنوا

حتی اگر چنین قصدی هم نداشته باشند

همیشه احساس می‌کنم جزئی از آن‌ها هستم

با حضور فیزیکی‌ام ، نه با درک و احساسم

 

با ناشنوایان خیلی راحتم

مسائل کوچک و روزمره‌ی زندگی

و ناامیدی‌هایمان از دنیای بزرگ‌تر را

با هم حل و فصل می‌کنیم

 

زبانمان یکی است

همدیگر را درک می‌کنیم

در سختی ها و آسانی‌ها

محیط ارتباط است**

 

اما ناشنوایان...

با رؤیاهایشان، علائقشان و نیاز‌هایشان

مثل هر انسان دیگرند


 * کار‌هایی که به حرف زدن نیاز ندارند 

** اگر بتوانی با محیط ارتباط برقرار کنی جزئی از آن هستی، در غیر این صورت از محیط نخواهی بود.


منبع : آموزش و پرورش ناشنوایان
دسته ها : شعر
چهارشنبه بیست و چهارم 7 1387

کاری که باغچه بان برای الفبا کرد

 
باغچه بان واقعا که بود؟ نام باغچه بان را حالا دیگر همه بچه های ایران زمین شنیده اند ا ما جزئیات زندگی اش را شاید خیلی ها ندانند. میرزا جبار عسگرزاده یا همان باغچه بان خودمان یک آموزگار ساده مدرسه دولتی احمدیه شهر مرند بود که به خاطر کوشش های بی دریغش در تعلیم و تربیت و بهداشت شاگردان ، مورد توجه مدیر کل فرهنگ آذربایجان قرار گرفت و در اواخر اردیبهشت سال 1299 شمسی به تبریز منتقل شد. همین موقع بود که جبار چون شیوه تدریس الفبای فارسی را نارسا دید، روش تازه ای برای تدریس آن ابداع کرد که آن زمان سروصدای زیادی راه انداخت.
 

جبار در سال 1302 اولین کتابش را که برنامه کار آموزگار بود، نوشت و در کنار آن کتاب الفبای آسان را هم منتشر کرد که اولین کتاب الفبا آموز خودش محسوب میشود. در این کتاب برای اولین بار روش جدیدی مطرح شد که به آن روش ترکیبی یا روش آمیخته باغچه بان می گیوند. این شیوه با روشی که در مکتبخانه ها و مدارس قدیم ایران به کار گرفته می شد متفاوت بود اما شبیه به شیوه تحلیلی که در مدارس جدید آن روزگار به کار می رفت هم نبود. در شیوه باغچه با ن ابتدا کل کلمه را که کلمه کلید نامیده می شود به کودک نشان میدهند و سپس در قالب آن ، حروف جدید را به کودک می آموزند یعنی کل و جزء کلمه به طور همزمان تعلیم داده میشود بنابراین هم در تهیه مواد آموزشی و هم در تدریس، محوریت خاصی در کتاب اول ابتدایی دارد.

 

جبار با نوشتن کتاب های دیگر همچون بازیچه الفبا (1311)، دستور تعلیم الفبا (1314)، الفبای سربازان (1323) ، الفبای خودآموز برای سالمندان (1326) اسرار تعلیم و تربیت یا اصول تعلیم الفبا(1327) روش ترکیبی را به تکامل رساند، بنابراین روش مذکور با وجود گذشت این همه سال به عنوان مترقی ترین روش آموزشی همچنان در مدارس ایران مورد استفاده قرار می گیرد.

 
دوشنبه بیست و دوم 7 1387

یک شوخی ، امریکایی 

 روزی هیزم شکنی به جنگل رفته وچند درخت را قطع می کند. او پس از اینکه تنه را برید، به درخت می گوید " الوار" و درخت می افتد. اما وقتی تنه درخت پنجم را می برد و می گوید "الوار" ، درخت نمی افتد. او بسیار تعجب می کند، جند درخت دیگر می برد وآنها نیز پس از شنیدن کلمه "الوار" می افتند، مرد هیزم شکن کنجکاو شده و پزشک درختان را می آورد تا علت رامعلوم کند. پزشک پس از معاینه می گوید، این درخت ناشنوا است اگر می خواهی بیفتند باید از هجی انگشتی استفاده کنی. مرد هیزم شکن با استفاده از هجی انگشتی می گوید " الوار" و درخت می افتد.

دسته ها : داستانک
دوشنبه پانزدهم 7 1387

 جوک : همسفر

دو دوست ناشنوا به مسافرت میروند و در آنجا می خواهند در هتلی بمانند صاحب هتل می گوید تنها یک اتاق داریم که وضع خوبی ندارد، آنها به ناجار قبول می کنند  شب هنگام یکی از آن دو تشنه شده به دیگری می گوید من میروم آب بخورم به هنگام بازگشت شماره اتاق را فراموش می کند و نمی داند چگونه در میان این همه اتاق ، اتاق خود را پیدا کند می خواهد صاحب هتل را بیدار کند، یا تک تک  اتاق را نگاه می اندازد . اینکار برایش مشکل بود بنابراین کمی فکر میکند و سپس در میان راهرو می ایستد و فریاد می زند، ساکنین همه اتاق ها به جز یکی بیرون می آیند تا ببینند چه خبر شده و او می فهمد آن یکی ، اتاق خودشان است و همسفر ناشنوایاش در آن اتاق است.
دسته ها : داستانک
دوشنبه پانزدهم 7 1387
به انگیزه هفته جهانی ناشنوایان کسی صدای زنگ را می شنود؟ هفته چهارم سپتامبر به عنوان هفته جهانی ناشنوایان نامگذاری شده است و هر ساله جشن و مراسمی به این مناسبت در سراسر جهان برپا میشود فدراسیون جهانی ناشنوایان هدف از این جشن را بالا بردن فرهنگ ناشنوایان ،دانسته هایی از زبان علم و اشاره ، آگاه مقامات و سیاستمداران جامعه شنواو همچنین عموم مردم ازدستاوردها و مشکلاتی میداند که جامعه ناشنوایان با آنها روبه روست.در ایران امسال هفته جهانی ناشنوایان 3 الی 9 مهر ماه با شعار تکریم حقوق ناشنوایان برگزار میشود در این هفته سازمان بهزیستی کشور در نظر دارد با توجه به خدمات ماندگار مرحوم باغچه بان به ناشنوایان در مراسمی تندیس باغچه بان را به برترین های ناشنوایان، معلمان ، تشکل های غیر دولتی و سازمان های برتر در زمینه خدمت رسانی به ناشنوایان اهدا کند. همچنین به مناسبت این هفته خدمات شنوایی سنجی در تمام مراکز به صورت رایگان انجام خواهد شد. منبع : روزنامه همشهری
يکشنبه هفتم 7 1387
X